سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 19
کل بازدید : 70459
کل یادداشتها ها : 53
خبر مایه



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آدما گاهی لازمه

چند وقت کرکره شونو بکشن پایین

یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :

کسی نمرده

فقط دلم گرفته

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آدم هـا بــرای هــم سـنگ تمـام مـی گـذارند

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.

اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...

آنجا که در میان خاک خوابیدی؛

"سنگ تمام" را می گذارند و می روند ...!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کافیسـت سـر بــه زیــر باشـی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گرگ شده اند اینروزها ...

کافی است سر به زیر باشی

با بره اشتباهت میگیرند

خیز برمیدارند برای دریدنت ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

در پی دلیـلی اســت که ببخشـد ما را

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛

و "دوزخی" دارد، به گمانم کوچک و بعید؛

و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...

"دکتر علی شریعتی"

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

معــجزه ...

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

خدایا

من اینجا دلم سخت معجزه میخواهد

و تو انگار

معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا ...!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گول دنـــیا را مخــور ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گول دنیا را مخور...!

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند

بره های این حوالی گرگ ها را میدرند

سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها

زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یادمـان باشــد ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یادمان باشد!

هر پس مونده‌ای که‌ من زمین میندازم

قامت یه‌ نفرو خم میکنه...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

لنــگه هــای چــوبــی درب حیــاطمـان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

لنگه های چوبی درب حیاطمان؛

گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛

ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نمــاز دو نفــره

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خـــدایا

دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...

فقط من باشم و تو !!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مــا دیگــر فقــیر نیســتیم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خداروشکر ما دیگر فقیر نیستیم

دیروز پزشک روستا گفت:

چشمان پدرم پر از آب مروارید است!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گـرگ صفــتان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نــه صدایش را "نــازک" میکــرد ...

و نــه دستــانش را "آردی"

از کجــا بایــد به گرگ بودنش شک میکــردم؟!!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مـا دیگـر فقــیر نیســتیم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
میخواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آهسـته رد شـو

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،

آهسته رد شو

غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اشــتبــاه ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی همه با من هم عقیده می شوند،

تازه احساس می کنم که اشتباه کرده ام!!!

اسکار وایلد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خوشبخـتی یافتـنی نیســت...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است.
از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید...
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

سـخت اسـت

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

سخت است فهماندن چیزی به کسی که

برای نفهمیدن آن پول می گیرد.

احمد شاملو

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آنـجا ببـر مـرا

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نــان دادن کــار مــردان اســت...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خواجه عبدالله انصاری فرمود:

بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است.

اما نان دادن، کار مردان است...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تجربه ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛

به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شـکسـته تـرینـم...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اگــر ...

اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...

  

بـچـه که بـودیـم ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم

کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛
حالا که بزرگیم با چه دلهای کوچیکی
کاش دلامون به بزرگی بچگی بود

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلب ها در چهره بود

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم
اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیست که هیچ کس نفهمه
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد داره

دنیا رو ببین !
بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛
حالا بارون از چشمامون میاد!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه

بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوت

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

بچه بودیم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتیم؛
بزرگ که شدیم بعضی ها رو اصلا دوست نداریم، بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت.

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم، همه یکسان بودند؛
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم.
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد یادمون می رفت؛
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سال ها یادمون میمونه و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم؛
بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود؛
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهاست

بچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛
بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی

بچه که بودیم بچه بودیم؛

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم !
ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


  

مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.
مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی می‌خورد.
مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصت‌ها استفاده کرد.
مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمی‌دانم فدراسیون خجالت نمی‌کشد از این وضع توپ. داور اول هم بی شعور بود. من واقعا متاسفم برای این ورزش.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا:
مقصر شکست امروز من بودم و دیگر هیچ. به تیم برنده هم تبریک می‌گم.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در ایران:
تاس که اصلا نمی‌چرخید. مارها هم که برای آنها خوش رقصی می کردند و فقط به ما نیش می‌زدند. داوری هم که فاجعه! تماشاگر هم دائم توی صورت ما لیزر انداخت…واقعا یه مشت بووووووق دارند این ورزش را اداره می‌کنند! خاک بر سر ما که آمدیم توی این ورزش. و خاک بر سر تیم مقابل که با این دودره‌بازی‌ها تیم ما را برد و خاک بر سر تماشاگری که اینطوری به بچه‌های ما فحش داد و خاک…
مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا:
بچه های ما امروز خسته بودند و نشد تاکتیک‌ها به درستی اجرا بشه.
مربی تیم بازنده واترپلو در ایران:
آبش که خیس بود. زمین که موج داشت. تیر دروازه ها هم به اراده تیم مقابل تکون می‌خورد. بازیکنان حریف هم توی آب هر کاری خواستند کردند، آب رو اصلا نمی‌شد بو کرد! توپ هم که لیز بود. من نمی‌دونم واسه چی اصلا ما مسابقه برگزار می‌کنیم.
مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا:
تیم مقابل امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بازی کرد و متاسفانه خط دفاع ما نتونست اونطور که باید ظاهر بشه.
مربی تیم بازنده فوتبال در ایران:
یعنی من …(از انتشار باقی کلمات معذوریم!)


  

امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید، به کسانی فکر کنید که قادر به تکلم نیستند.

قبل از اینکه بخواهید از مزه غذایتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.

قبل از اینکه از همسرتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که برای داشتن یک همدم به درگاه خدا زاری می کند.

امروز پیش از آنکه از زندگیتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام به بهشت رفته است.

قبل از آنکه از فرزندانتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که آرزوی بچه دار شدن دارد اما عقیم است.

قبل از آنکه شکایت کنید که چرا کسی خانه تان را تمیز نکرده یا جارو نزده، به آدمهایی فکر کنید که مجبورند شب را در خیابان بخوابند.

پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.

و پیش از آنکه از شغلتان خسته شوید و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید.

اما قبل از اینکه به فکرِ گرفتن انگشت اتهام به سوی کسی یا محکوم کردن او بیفتید، بیاد بیاورید که هیچ کدام از ما بی گناه نیستیم و همه به یک خالق جواب پس می دهیم.

و زمانی که افکار ناامید کننده در حال درهم کوبیدن شماست، لبخندی بزنید و خدا را بخاطر زنده بودنتان شکر کنید.

زندگی یک نعمت است، از آن لذت ببرید، آنرا جشن بگیرید و ادامه اش دهید.


  

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...

 
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم...فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم!
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
.
.
.
.
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه‌اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتنم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
 
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
 
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
.
.
.
.
.
 
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
 
رنگین کمانی به ازای هر طوفان
لبخندی به ازای هر اشک
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا
 
 
سخن آخر آن که عیب کارم در اینجاست که من «آنچه هستم» را  با «آنچه باید باشم» اشتباه می‌کنم!
 
خیال می‌کنم که آنچه  که باید  باشم هستم، در حالی ‌که  آنچه که هستم نباید باشم.
 
 
زنده یاد احمد شاملو


  

وقتی که قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود،
وقتی نمیتوانیم‌
اشک هایمان ‌را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی کنیم‌
و
بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشکند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی احساس‌ میکنیم
بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از
صبرمان ...


وقتی امیدها ته‌ میکشد
و
انتظارها به‌ سر نمیرسد ...


وقتی طاقتمان تمام‌ میشود
و تحمل مان‌ هیچ ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آن‌ وقت‌ است‌ که‌ مطمئنیم‌ به‌
تو احتیاج‌ داریم
و مطمئنیم‌ که‌
تو
فقط‌ تویی که‌ کمکمان‌ میکنی ...


آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا میکنیم
و
تو را میخوانیم ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آن‌ وقت‌ است‌ که‌
تو را آه‌ میکشیم
تو را
گریه ‌میکنیم ...
و تو را
نفس میکشیم ...


وقتی تو جواب ‌میدهی،
دانه ‌دانه‌
اشکهایمان ‌را پاک‌ میکنی ...
و یکی یکی غصه‌ها را از
دلمان ‌برمیداری ...

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

گره‌ تک‌تک‌ بغض‌هایمان‌ را
باز میکنی
و
دل شکسته‌مان‌ را بند میزنی ...


سنگینی ها را برمیداری
و جایش‌
سبکی میگذاری و راحتی ...


بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان،
لبخند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

خواب‌هایمان‌ را تعبیر میکنی،
و دعاهایمان‌ را
مستجاب ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آرزوهایمان‌ را
برآورده می کنی ؛

قهرها را
آشتی میدهی

و سخت‌ها را
آسان

تلخ‌ها را
شیرین میکنی

و دردها را
درمان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ناامیدی ها، همه
امید میشوند

و سیاهی‌ها
سفیدسفید ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

که گلی با چشمی

بلبلی با گوشی

رنگ زیبای خزان با روحی

نیش زنبور عسل با نوشی

کار هموار? باران با دشت

برف با قل? کوه

رود با ریش? بید

باد با شاخه و برگ

ابر عابر با ماه

چشمه‌ای با آهو

برکه‌ای با مهتاب

و نسیمی با زلف

دو کبوتر با هم

و شب و روز و طبیعت با ما

عشقبازی به همین آسانی است

شاعری با کلماتی شیرین

دستِ آرام و نوازش‌بخش بر روی سری

پرسشی از اشکی

و چراغ شب یلدای کسی با شمعی

و دل‌آرام و تسلی و مسیحای کسی یا جمعی

عشقبازی به همین آسانی است

که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حرّاج کنی

رنج‌ها را تخفیف دهی

مهربانی را ارزانی عالم بکنی

و بپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آن‌ها بزنی

مشتری‌هایت را با خود ببری تا لبخند

عشقبازی به همین آسانی است

هر که با پیش سلامی در اول صبح

هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری

هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی

نمک خنده بر چهره در لحظ? کار

عرض? سالم کالای ارزان به همه

لقم? نان گوارایی از راه حلال

و خداحافظی شادی در آخر روز

و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا

و رکوعی و سجودی با نیت شکر

عشقبازی به همین آسانی است


  

 
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت :‌
(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند . ))
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود . ))
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است . تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند


  

یه روز دوتا فرشته بهم میرسن و یکیشون به اون یکی میگه :

 
اگه بدونی خدا به من چه ماموریتی داده سخت تعجب میکنی .

 
اون فرشتته دیگه هم میگه :

 
تو هم اگه بدونی خدا به من چه ماموریتی داده دوبله تعجب میکنی .

 
خلاصه این دوتا فرشته با هم به توافق میرسن که ماموریتاشونو بهم بگن .

 
فرشته اول میگه : یه ماهی تو دریا داره شنا میکنه و یه ماهیگیری هم مشغول ماهی

 
گرفتنه ، من از طرف خدا مامورم که این ماهی رو بیارم و تو تور این ماهیگیر بندازم و این

 
ماهیگیر ، این ماهی رو به شهر ببره ، تو اون شهر یه حاکم ظالمی حکومت میکنه که

 
چند روزی هست که مریضه و در بستر بیماری قرار داره و خدا شفای اون حاکم ظالم و تو
 
این ماهی قرار داده و میخواد این ماهی به وسیله چندتا واسته به اون حاکم ظالم برسه
 
و شفا پیدا کنه.

 
 
خلاصه فرشته اولی ماموریتشو تعریف میکنه و نوبت به فرشته دومی میرسه .
 
فرشته دوم میگه : یه عابد ، زاهدی تو بیابون زندگی میکنه و همیشه در حال عبادت و

 
ذکر و دعاست و ما عرشیان همیشه به صدای زیبای اون عادت داریم ، اما این عابد چند
 
روزی است که گرسنه است . امروز این عابد در بیابان یه گیاه شیرین پیدا کرده و میخواد
 
اونو با آب بجشونه و بخوره تا این باعث بشه که  کمی از ضعف گرسنگی رها بشه . من
 
از طرف خدا مامورم تا سنگ زیر ظرف اونو شل کنم که ظرف اون برگرده و اون نتونه اونو
 
بخوره.......
خلاصه هر دوتا  فرشته ماموریتهای خودشونو انجام میدن و میان پیش خدا و به خدا
 
میگن : خدایا حکمت این دوتا ماموریتو واسه ما روشن کن...

 
خدا میفرماید : اون حاکم ظالم یه روز در شهر داشت سوارکاری میکرد ، اونجا بچه ها
 
داشتن نگاهش میکردن که بین اون بچه ها یه بچه یتیم هم بود حاکم که داشت از اونجا

 
رد میشد یه دست نوازشی به سر اون کشید و اون بچه تا مدتها در بین دوستاش به
 
خاطر اون نوازش احساس شادی و خوشحالی میکرد و امروز که بیمار شده بود و وقت
 
مرگش بود ما گفتیم به برکت اون کارش اونو شفا بدیم تا یه فرصت دیگه داشته باشه که
 
تغییر کنه ....
فرشته ها با تعجب گفتن : پس خدایا اون عابد و زاهد چی ، اون که دوست خودت بود ،
 
چرا نگذاشتی به آب شیرین بخوره ...............

 
خداوند فرمود : اون عابد مرد ، اون همون شب وقت مرگش بود اما خودش خبر نداشت ..
 
اون هر شب در حال عبادت و رازو نیاز بود و امشب که خیلی هم گرسنه بود اگر اون آب

 
رو میخورد به خواب میرفت و در حالت خواب پیش ما می آمد ، ما گفتیم امشب کمکش
 
کنیم و نگذاریم اون آب را بخوره تا در همان حالت رازو نیاز به درگاه ما بیاد ..............


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           




قالب وبلاگ